و قطاری که دور می شود..

ساخت وبلاگ
و قطاری که دور می شود

و من

که در میانه ی صحرا، در ایستگاهی بی نشان

پیاده شده ام

و قطاری که دور می شود، بی هیچ تاخیری

هر از گاهی، تنها یک مسافر، در این ایستگاه صحرایی بی نشان پیاده می شود

و تنها یک نفر

به بی راهی سرگردان خویش سر می گذارد

و قطاری که دور می شود، و منی که گول و سرگشته به دور شدنش می نگرم ، بی هیچ اندیشه ای

بی هیچ هدفی،

سرگشته به قطاری که دور می شود

می نگرم 

و قطار دیگر نقطه ای است در دور دستی که به محو می پیوندد.

______________________________________

And the train that goes away

and me

in middle of desert, in an unknown station

 got off

and the train goes away, without any delay

once in a while, just one passanger, get off the train in this unmarked deserted station

and just one person

he wanders his wandering strain

 and the train that goes away, and me strangely looking at its departure

without any thounghts or goals

and the train that's by now a dot in a faraway which is fading away

...away

مستاجرهای تازه ی ما...
ما را در سایت مستاجرهای تازه ی ما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anarschist بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1396 ساعت: 2:56