مستاجرهای تازه ی ما

متن مرتبط با «زندگی» در سایت مستاجرهای تازه ی ما نوشته شده است

شکوه زندگی

  • عصری مارتی هنوز روی تراس قهوه اش را می نوشید و من که قهوه ام را زودتر تموم کرده بودم اومده بودم توو تا سالاد رو حاضر کنم تا شام بخوریم. تلفن زنگ زد! کی بود؟ مامان بود، چه موقع زنگ زدن بود؟ کمی تردید کردم در برداشتن، جواب دادم. صدایش یه جوری بود، بعد از چندبار پرسیدنم بلاخره گفت که چی شده. بیمارستان بود، باید شب رو می موند. خونریزی گوارشی! از صبح رفته بود اورژانس و حالا بهم خبر داده بود، بعد از اینکه بابا رو فرستاده بوده خونه که چیزی بخوره، بعد از اینکه آزمایش های اولیه را انجام داده بودند و گفته بودند توو آزمایش ها چیزی نبوده. ولی شب را نگهش داشتند. فردا اندسکپی یا کلونوسکپی بکنند.دمغ شدم. غمگین. تنها. خواستم برم بیمارستان گفتن بعد از ۸ ملاقات نمی گذارند. من بیشتر از ۱ ساعت راه داشتم و ۲۰ دیقه به ۸ بود. مجبور شدم بگذارم برای فردا.گریه ام گرفت. بعد از اینکه گریه هام رو تموم کردم یا شد، منطق را تونستم خفت کنم. درست و جسابی باهم حرف زدیم. مگه نه اینکه گذر ادامه ی سفریست که بخشیش هم در زندگی می گذشت؟ مگه نه اینکه اصلا هنوز معلوم نیست مشکل چیه و شاید به زودی درمان بشه و اصلا حالا وقت سفرش نباشه؟ واسه چی اینطوری می کنم؟ جواب خیلی قانع کننده ای نداشتم، به غیر از اینکه مادر ه و جایگاه خاص و قدرتمند خودش را در اعماق بی بدیل ناخودأگاه داره و این خیلی توو دست من نیست. جایگزین نشدنی هم هست. ..در نهایت بعد از دوش بیشتر قدرت منطق اثر گذاریش برگشت و بهتر شدم.خیلی بی دلیل تلفن را دستم گرفتم و به قسمت اخبار و مقالات نگاه انداختم. مطلبی بود از یک راهب بزرگ، سرسری تا پایین سعی کردم کلماتی را از روشون رد بشم و... و عالی بود. چرا باید لحظه را فدای آینده ای کرد که نه آمده و نه مطمئن و مشخص است؟!&g, ...ادامه مطلب

  • درس های زندگی

  • اگر چیزی را بخواهیم، اما برایش برنامه ریزی زمانبندی شده، نکنیم، فقط یک آرزوست، اما اگر چیزی را به راستی بخواهیم، برای به دست آوردنش نیاز داریم برایش زمانبندی کنیم، راه های رسیدن برای به دست آوردنش را , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها